تو چشات غصه می بینم، غصه هات رنگ شرابه
می دونم دلت شکسته، ولی به پاکیِ آبه
لحظه های بودن من، در کنار تو رقم خورد
غما رو از این دلم برد، می بینی همش تو قابه؟
توی اون غروب پاییز، یادته دستام چه گرم بود
لحظه ها بدون غم بود، نکنه همش یه خوابه؟!
حرف بزن با دل خستم، منم مثل تو غریبم
تو نده منو فریبم، واسا ،چهره تم سرابه؟
ما رو باش خوشحال و شنگول، اومدیم یه شعر سرودیم
می دونم شاعر نبودیم، این یکی شعر هم خرابه
دی ماه 1389
این عالی بود
ادامه بده!
تو میتونی!..
ممنونم
ینی عالیا
ینی لطف داری
ادامه می دیم