هوای بارونی

دلنوشته های شعرگونه ی خودم

هوای بارونی

دلنوشته های شعرگونه ی خودم

شعر خراب


 

تو چشات غصه می بینم، غصه هات رنگ شرابه

می دونم دلت شکسته، ولی به پاکیِ آبه


لحظه های بودن من، در کنار تو رقم خورد

غما رو از این دلم برد، می بینی همش تو قابه؟


توی اون غروب پاییز، یادته دستام چه گرم بود

لحظه ها بدون غم بود، نکنه همش یه خوابه؟!


حرف بزن با دل خستم، منم مثل تو غریبم

تو نده منو فریبم، واسا ،چهره تم سرابه؟


ما رو باش خوشحال و شنگول، اومدیم یه شعر سرودیم

می دونم شاعر نبودیم، این یکی شعر هم خرابه


دی ماه 1389

نظرات 2 + ارسال نظر
خوده خودم چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:19 ق.ظ


این عالی بود
ادامه بده!
تو میتونی!..

ممنونم

خوده خودم چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 ق.ظ


ینی عالیا

ینی لطف داری
ادامه می دیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد